سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/8/19
1:51 عصر

CMC

بدست الهام بانـــو

این نوشته را نقد کنید!

عنوان یکی از دروس اختیاری که این ترم انتخاب کرده ام، « رسانه در جامعه های مدرن» می باشد. درس جالب و شیرینی است. موضوعاتی مورد بحث قرار میگیرد که از دوران کودکی تا کنون با آن در ارتباط بوده ایم و به راحتی می توانیم اظهار نظر کنیم.

یکی از مباحث جنجالی، درباره CMC  بود که بعضی از دانشجوها بدجوری وارد بحث و حتی جنگ با استاد شده بودند و برخی دیگران موافق با نظرات استاد بودند. ابتدا خلاصه ای از آنچه که از این مبحث فهمیده ام را می نویسم و سپس نظر شخصی خود را در این زمینه بیان می کنم.


Computer Mediated Communication  یا CMC (ارتباطات با واسطه ی کامپیوتر) ، به مطالعه ارتباطات انسانی می پردازد که چگونه با تبادل اطلاعات از طریق کامپیوتر (اینترنت) برقرار می شود و یا تغییر می کند. در واقع یک زمینه ی مطالعاتی است که بررسی می کند چگونه تکنولوژی کامپیوتر، یک بُعد جدیدی از روابط و هویت شخصی ما، ارائه می دهد.

یکی از موضوعات مورد بحث که محققان علاقمند به آن هستند، این است که آیا «ارتباطات صحیح اجتماعی» از طریق CMC  امکان پذیر است یا خیر؟ سه دیدگاه مختلف در CMC  به عنوان مشخصه وجود دارد:

1.Impersonal perspective

برخی از محققان بر این باورند که عدم وجود نشانه های غیر زبانی و اجتماعی ( حالت صورت و بدن، لباس، ارتباط چشمی و غیره) ارتباط آنلاین را تبدیل به یک ارتباط ناقص می کند. از این دیدگاه، CMC در مقایسه با ارتباط چهره به چهره (face-to-face) یک رسانه غیر شخصی است.

به عنوان مثال، ما با رادیو و یا شخصیت های تلویزیونی بیشتر احساس حضور اجتماعی می کنیم تا با نویسندگان روزنامه؛ به این دلیل که در پیام های تلویزیون و رادیو نشانه های غیر زبانی بیشتری وجود دارد. CMC در مقایسه با رسانه های دیگر، بدلیل اینکه نشانه های غیر زبانی کمتری ارائه می دهد، حضور اجتماعی کمتری را فراهم می کند.

بر اساس این دیدگاه، ارتباط چهره به چهره و CMC، جایگزین های عملی برای یکدیگر نیستند. به عنوان مثال، مردم این دو راه را برای یک هدف واحد استفاده می کنند.

2.Interpersonal perspective

این دیدگاه بر این باور است که CMC،  یک منبع مهمی برای برقراری ارتباط میان فردی است. ظهور تکنولوژی هایی از قبیل وِبکـَم، استفاده از صدا، فرستادن تصویر و استفاده از آیکن های احساسات که به عنوان «شکلک» (emoticon) شناخته می شوند، اطلاعات ارتباطاتی بیشتری را فراهم می کند.

شکلک ها، نشانه های طراحی شده ای هستند که نشانه های اجتماعی  یا احساس افراد را نشان می دهد؛ مانند: :). :(، ;-) یا hahaha. 

3. hyperpersonal prespective

برخی از افراد در CMC بهتر می توانند خود را و احساسات درونی خود را نشان دهند تا در ارتباطات چهره به چهره. برخی از محققان بر این باورند، ارتباط از طریق CMC گاهی اوقات مؤثرتر از ارتباط چهره به چهره است. به این دلیل که، فرستنده می تواندپیام ارتباطی بهتری را انتخاب کند و دریافت کننده زمان بیشتری برای پاسخ دادن دارد و از فشار ارتباط رو در رو رهایی می باید.

 از نظر من برقراری «ارتباطات اجتماعی صحیح» از طریق CMC، بستگی به افراد و اهدافی که دنبال می کنند دارد. با توجه به اینکه هر فردی یک شخصیت متفاوتی دارد، هر سه این دیدگاه می تواند صحیح باشد. برخی از افراد با گفتگوی رو در رو راحتترهستند  و من شخصاً معتقدم که پاسخ بعضی از حرفها و سوالات را فقط با میمیک صورت و حرکاتت دستها می توان داد. تا حدی که به هیچ عنوان نمی شود به زبان آورد. این حالت ها از درون و عمق وجود آدمی صورت میگیرد و در ظاهر آدمی ایجاد می شود. هیچ واژه ای قادر به بیانش نیست.

اما گاهی اوقات حرف زدن ، سخت است و رو در رو قرار گرفتن سخت تر.شخص ترجیح می دهدسر فرصت و در مدت زمان بیشتری، حرفها و و منظور و قصدش را بر روی کاغذ بنویسد و یا تایپ کند. درست مثل وقتی که یک دنیا حرف در دل داشته باشیم و بعد از نوشتن آن، احساس سبکی کنیم. به یاد می آورم در دوران مدرسه، حرفهای مهم خود را برای معلم ها و دوستان و حتی خانواده ام، بر روی کاغذ می نوشتم و یا ایمیل می زدم و از آنها میخواستم که پاسخش را به همان شکل بدهند.

در اکثر مواقع در ارتباطات رو در رو، با افرادی که زیاد صمیمی نیستم و گاهاً با همان هایی که خیلی صمیمی هستم، برای خود یک مانعی ایجاد می کنم که مرا درست نفهمند، نه اینکه از عمد بخواهم ، شاید در آن لحظه متوجه هم نباشم اما این مانع ایجاد می شود. البته نمی خواهم بگویم که در ارتباطات اینترنتی، با همه ی افرادمی توان راحت ارتباط برقرار کرد و صمیمی شد. این هم صحیح نیست. اما با کسانی که قبل از ارتباط رو در رو، از طریق CMC ارتباطی برقرار شده، در فضای واقعی ، حرفها و اطلاعات بهتر و راحتتر رد و بدل میشود. چراکه قبل از رو در رو شدن فرصت کافی برای توضیح و گفتگو درباره موضوع مورد بحث، بوده است.

شبکه های اجتماعی می تواند محیطی برای گزارش روزانه ی کارها باشد ، کارهایی که دوست داریم دیگران هم در جریان قرار بگیرند. گاهی اوقات هم برای دل خودمان، دوست داریم آن لحظه را ثبت کنیم. وقتی به وبلاگ ، ایمیل و چت می رسیم، به مراتب رابطه ها خصوصی تر میشود و انتظارات بیشتر.

هر کسی ممکن است از حضورش در شبکه های مجازی، هدف خاصی داشته باشد. یک نفر هدفش می تواند، اطلاع رسانی باشد، شاید هم جنگ نرم، یا بیان علایق و دوست داشتنی هایش و شاید هم مثل من گزارش روزانه کارهایی که انجام می دهد . شاید مهم به نظر نیاید، اما ارتباطی که برقرار می شود، مهم است؛ و البته انتظارات کمتری از افراد می توان داشت. چرا که آنها هیچ گاه در جریان همه ی مسائل قرار نخواهند گرفت.

قاطعانه میتوانم بگویم، صمیمی ترین و بهترین دوستانم را از طریق CMC پیدا کردم. دوستانی دارم که بیشتر از چهارسال با هم در ارتباطیم و چنان صمیمیتی بین مان ایجاد شده که آن دیدگاه اول را به کلی خط می زند و تا حدودی دیدگاه سوم را. ارتباطی ایجاد شده است که با رو در رو بودن تفاوتی ندارد، هر چند که همچنان ترجیح میدهیم از طریق CMC، حرفهایمان گفته شودا اما به خارج از محیط مجازی هم این ارتباط کشیده می شود.

به طور کلی، ار لحاظ ارزشی، من فکر میکنم کفه ی CMC، سنگین تر است و دیدگاه دوم را تا تقریبا کاملا قبول دارم . کسی که در محیط مجازی و محیط واقعی یک شخصیت را دارد و همیشه خودش است، ارتباط اجتماعی صحیحی می تواند برقرار کند.

 

منتظر انتقادات شما هستم (حتی نقد های غیر منصفانه ^_^)