سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/30
10:10 عصر

دلم

بدست الهام بانـــو

نمیدانم چرا این روز ها دلم سر جایش نیست...

هیچ چیز آرامش نمیکند...

میدانم دورم اما 

نمیدانم چرا هر کاری میکنم انگاری تاثیری ندارد

انگاری فاصله ها را کم نمیکند...

 

این روزها

بر خلاف همیشه

تنهایی را دوست ندارم

وقتی با خانواده ام هستم، دلم کمی آرام میگیرد...

 


90/3/15
1:43 صبح

سکوت

بدست الهام بانـــو

 

 

سکوتی ست در دلم
و من
بدجوری...
از طوفان های بعد سکوت می ترسم
پی نوشت:
از خودم نیست اما از حال من میگه...
کپی پیست از فیسبوک

 


90/2/24
7:37 عصر

الله اکبر

بدست الهام بانـــو

صدای اذان مغرب که به گوشم میرسد

احساس عجیبی به سراغم میآید

 

مثل کسی که گمشده ای دارد و دلش در تب و تاب است.

 

صدای اذان مغرب که به گوشم میرسد،

دلم بهانه ی وطن میگیرد

روحم انگاری در مسجد های سرزمینم به پرواز در می آید.

 

دلم تنگ است برای شنیدن 

اشهد ان علیا ولی الله

از مناره های مسجد

 

یک مسجد با گنبدی فیروزه ای

فیروزه ای یعنی آبی ایرانی

فیروزه ای یعنی مقدس بودن

 

دلم این روزها تنگ است

برای هوای وطنم

 


90/1/23
6:10 عصر

جامه سیاه به تن میکنیم و عزادار مادر میشویم...

بدست الهام بانـــو

باز هم فاطمیه و عاشقی

 

هنوز نیامده میبینم سلاحش را

باز خود را آماده کرده برای طعنه

برای بازگوی تاریخ تحریف داده اش

برای زیر سوال بردنم

برای مسخره کردن اعتقاداتم

 

بانوی من

وقتی به یاد توام

وقتی تو را حس میکنم

همه ی این طعنه ها و دروغها برایم بی معنی میشود

اصلا شیرین میشود 

وقتی

برای داشتن عقیده به این بزرگی

برای عشق به اهلبیت پیامبر

برای شیعه ی آل علی بودنم

این طعنه ها را میشنوم...

شیرین است

آری شیرین است

 

بانوی خوبم

منم همان گدای همیشگی ات

دستهایم خالیست

محتاج یک نگاهت

 

 


90/1/23
9:39 صبح

آسمان ابری ، دل من هم

بدست الهام بانـــو

همیشه وقتی آسمان ابری بود

در دل من جشن به پا بود

آسمان میبارید و لب من میخندید

اما اینبار

من و آسمان هردو دلمان گرفته بود

هر دو ابری بودند

چشم های هر دومان بارانی شد

.

.

.