سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/9/6
7:34 عصر

محرم 90

بدست الهام بانـــو

باز این منم و خوابگاه و 

محرمی که از راه رسیده و

دل تنگی و ...

 

پی نوشت:

1. مداحی میزارم و سعی میکنم دلم حسینی باشد، اما مجلس امام حسین و شور و حال حسینی و بودن در کنار مهمانان امام حسین، یک چیز دیگری است.

2. هیچی!

 

 

بعداً نوشت:

انگاری قسمت نیست...

حتی الانم که خوابگاه نیستم و خیابانها آنقدر شلوغ است که نمیشود قدم از قدم برداشت.

امام حسین مهمان هایش را گلچین انتخاب می کند.


90/8/24
3:29 عصر

غدیرانه

بدست الهام بانـــو

 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب (ع)

 

و شما چه میدانید، در جمعی که منکر ولایت امیرالمومنین (ع) هستند، چه کِیفی دارد گرفتن دست یک سیده خانم و گفتن همین جمله بالا و بعد روبوسی و تبریک عید


و شما چه میدانید، چه خوشایند است گرفتن عیدی از دست یک سیده خانم! (آنهم در مقابل کسی که منکر ولایت است)


عیدتان مبارک !

 

پی نوشت:

1. و شما چه میدانید چه حالی دارد، تبریک عید ِ ولایت به کسی که منکر ولایت است پوزخند

2. این سیده خانم، دوست بنده می باشند.

3. خداروشکر!


90/8/19
1:51 عصر

CMC

بدست الهام بانـــو

این نوشته را نقد کنید!

عنوان یکی از دروس اختیاری که این ترم انتخاب کرده ام، « رسانه در جامعه های مدرن» می باشد. درس جالب و شیرینی است. موضوعاتی مورد بحث قرار میگیرد که از دوران کودکی تا کنون با آن در ارتباط بوده ایم و به راحتی می توانیم اظهار نظر کنیم.

یکی از مباحث جنجالی، درباره CMC  بود که بعضی از دانشجوها بدجوری وارد بحث و حتی جنگ با استاد شده بودند و برخی دیگران موافق با نظرات استاد بودند. ابتدا خلاصه ای از آنچه که از این مبحث فهمیده ام را می نویسم و سپس نظر شخصی خود را در این زمینه بیان می کنم.

ادامه مطلب...

90/8/15
7:30 عصر

اینجا بهشت است!

بدست الهام بانـــو

 آقاجان خیلی ها وقتی فهمیدن قراره بیام مشهد و زائر حرمتون شم، اشک تو چشاشون جمع شد و با صدای لرزان گفتند: التماس دعا

دعاشون کردم و امید دارم که همشون حاجتروا شن ... نه بخاطر اینکه من ِ ناقابل، دعا کردم؛ بلکه بخاطر اینکه شما را واسطه قرار دادم و در حرمتان که قطعه ای از بهشت است، دعاگویشان شدم.

امام رضا جانم،

امروز که برای دعای عرفه آمدم، به خودم میبالیدم ... پر از احساس و شور بودم و هستم.

پی نوشت:

1. کاش می شد برای همیشه اینجا ماند ... اینجا آرامشی دارد که در هیچ کجای دنیا نمی شود یافت

2. سال قبل هم همین موقع ها زائر بودم، امید دارم سال بعد هم این زیارت نصیبم شود.

3. دلم هوای بارانی در حرم عشق میخواست ، اما تا حالا خبری از باران نبوده ...

4. اونایی که بهم گفتید التماس دعا ، خیلی دعاتون کردم ، اگر برآورده شد خوش بحالتون، اگر هم نه ، ببخشید اشکال کار از من بوده.

 

بعدا نوشت:

1. باران هم بارید ... برف هم ... امام رضا سنگ تمام گذاشتند در مهمان نوازی!

2. انگاری دلم را گذاشته باشم حرم و برگشتم.

3. دلتنگم به همین زودی


90/8/7
10:29 عصر

زائرم!

بدست الهام بانـــو

 

 

صدای دلنوازی می رسد، از پشت دیدن ها، صدایی چون صدای بادها در رقص شالیزار

صدایی چون صدای موج ها بر  آبی دریا، صدایی آشنا، هر چند گوشم دیر گاهی هست نشنیده است، این آواز زیبا را...

صدای دلنواز بال های گرم پرواز کبوتر ها، کبوتر در کبوتر چون سپیده در سپیده، بال در بال ازسپیداران شتابان می گذشتند

و سرود شوق می خواندند و خواندم با صدای مرتعش از شوق و شادی ها شبیه بلبلان و طوطیان و قمریان مثل قناری ها :کمی آرام تر، شاید دلم آرام گیرد از تماشاتان، مرا هم می شود با خود برید آن سو به آن بالا به آن جایی که معراج پریدن ها و رفتن هاست...

ولی گفتنت با چشمان مالا مال از هستی که خود برخیز از شاخه، بیا با ما که در این شب در این رحمت، بدون بال و پر هم می توان پرواز کرد و رفت !! تا اوج تماشاها...

 بیا با ما با هم تا بال بگشاییم ...

تا که جلد آسمان گنبد زرد رضا باشیم...

 اگر چه بال و پر بسته، اگرچه زخمی و خسته، ولی من هم پریدم، پر گشودم تا که دیدم بی کرانی را،

شکوه  گنبد و گلدسته های آسمانی را، تمام آرزویم را، نه تنها ما، که خورشید و تمام اختران گردی در این صحن و سرا هایند تمام آسمان چون کاسه خالی که در دست گداهایند!

اما در میان خیل انبوه گدایان ، دردمندان دوایش خوش هویدا بود نقش دلربا تر از بهشت و باغ هایش...

بین کاشی کاری دیوارها و طاق های آبگین گونش، نشستم روی سقا خانه اش در ازدحام بال های پرنیان پوش فرشته در فرشته....

و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم و بستم رشته ی پرواز خود را با هزاران زائر دیگر ، به قفل پنجره فولاد آقا هر چه محکم تر

و گفتم ای کران تا بی کران صحن و رواقت، زائرم کردی و غم ها را زدودی از وجودم،

زبانم، آشیانم، آب و نانم داده ای، بگذار همین جا بال و پر گیرم،

در این جا این وسیع نور قاصد گردند این زوار عاشق را، همان دشت شقایق را....

بگو تا نامه بر باشم ، زبام خود هوایم کن ، برای یک سفر امشب دعایم کن ،

که تا کربلا پر گیرم و بوسم دوباره خاک سرخی را ، که بوی سیب سرخ می آید ،

هوایم کن ، برای یک سفر امشب دعایم کن ، که تا کربلا پر گیرم و بوسم دوباره خاک سرخی را ،

که بوی سیب سرخ می آید از آن شش گوشه ی روشن ...

هوایی ام هوایی ام دوباره کربلایی ام ، هوایم کن هوایی ام دوباره کربلایی ام....?

منبع: http://mehrmah.blogfa.com/post-128.aspx


وقتی به طوس جا به کنار تو میکنم

احساس وصل حق به جوار تو میکنم

در بین خلق از همه با آبروترم

چون کسب آبرو ز غبار درگاه تو میکنم

یک حج به نامه عملم ثبت می شود

با هر قدم که رو به دیار تو میکنم

بر یازده امام چو دلتنگ می شوم

 

می آیم و طواف مزار تو میکنم....

 

منبع: http://deltangekarbala.blogfa.com/post-71.aspx

 

 

پی نوشت:

1. بی صبرانه منتظر جمعه ام ... منتظر روز عرفه ... خواندن دعای عرفه در حرم عشق

2. ثانیه شماری میکنم برای آن لحظه که پست جدیدم را با این عنوان بزنم " اینجا بهشت است".

3. این روز ها زمزمه میکنم " کن نگه بر دل زارم ای همه دار و ندارم ، یا رضا که من بجز تو کس دیگری ندارم" و یا " ای حرمت ملجآ درماندگان، دور مران از در و راهم بده" و یا " حال و هوای پنجره فولاد دارم"

4. حال و هوای این روزهایم را دوست دارم ... وصف ناشدنی ست.

 

 

 


   1   2      >