پيام
+
زير باران دوشنبه بعد از ظهر/
اتفاقي مقابلم رخ داد/
وسط کوچه ناگهان ديدم/
زن همسايه بر زمين افتاد/
سيب ها روي خاک غلطيدند/
چادرش در ميان گرد و غبار/
قبلا اين صحنه را...نمي دانم/
در من انگار مي شود تکرار/
آه سردي کشيد، حس کردم/
کوچه آتش گرفت از اين آه/
و سراسيمه گريه در گريه/
پسر کوچکش رسيد از راه/
الهام بانو
89/2/5
الهام بانو
گفت: آرام باش! چيزي نيست/
به گمانم فقط کمي کمرم.../
دست من را بگير، گريه نکن/
مرد گريه نمي کند پسرم/
چادرش را تکاند، با سختي/
يا علي گفت و از زمين پا شد/
پيش چشمان بي تفاوت ما/
ناله هايش فقط تماشا شد/
الهام بانو
صبح فردا به مادرم گفتم/
گوش کن! اين صداي روضه ي کيست/
طرف کوچه رفتم و ديدم/
در و ديوار خانه اي مشکي است/
*
الهام بانو
با خودم فکر مي کنم حالا/ کوچه ي ما چقدر تاريک است/ ***/ گريه ،مادر، دوشنبه، در، کوچه/ راستي! فاطميه نزديک است...
الهام بانو
حميد رضا برقعي
خليل سعيدي
الان گرفتم. خيلي با حال جفت وجورش كرده !!!!! افرين بر اين ذوق وطبع
الهام بانو
خواهش ميکنم
الهام بانو
خواهش ميکنم... از شاعرش اجازه بگيريد :دي