سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/10/8
3:21 عصر

نقدی بر انیمیشن Megamind

بدست الهام بانـــو

  • این نوشته اولین نقد من بر یک انیمیشن می باشد.
  • هدف این پست تمرین نوشتن و نقد کردن و بیان تفکرات و ذهنیات م است.
  • برای درک بهتر این مطلب، بهتر است ابتدا انیمیشن Megamind را ببینید. ( لینک دانلود)
  • این نوشته را بخوانید و شدیداً نقد کنید.

 

1)داستان از آنجایی شروع می شود که دو کودک با قابلیت های مخصوص خود، از دو سیاره ی گوناگون توسط بشقاب پرنده کوچکی به سمت زمین پرتاپ میشوند. هر دو شانس یکسانی دارند برای اینکه در یک خانه و خانواده ی خوب قرار بگیرند. اما یکی از آنها با هل دادن دیگری وارد خانه ی مجلل و یک خانواده مهربان می شود. این شخص در آینده به قهرمان شهر تبدیل می شود و به مترومن معروف می گردد. دیگری که حق او توسط مترومن پایمال شده(چراکه همه چیز برای قرار گرفتن در آن خانه مهیا بود و با زرنگی مترومن مسیرش تغییر پیدا کرد) سر از زندان در می آورد. جاییکه زندانیان و خلافکاران خوب را به عنوان بد و بد را به عنوان خوب به کودک آموزش می دهند و این چنین شخصیت کودک ساخته میشود. در ادامه ی داستان خواهیم دید که نقش منفی داستان را به عهده خواهد گرفت و نام مگامانید را برای خود بر می گزیند.

 

2)خصوصیات ظاهری و توانایی های مترومن به او برتری داده، در حالیکه قدرت تفکر برای بکارگیری اشیاء و خلق چیزهای جدید و البته خطرناک، مگامایند را متمایز می کند.و اینگونه است که مترومن همیشه محبوب و مگامایند همیشه مطرود است. به طوریکه در مدرسه، این مترومن است که کارهای جالب و خارق العاده برای بچه ها انجام می دهد و به بچه ها کمک می کند و محبوبیت خود را بیشتر و بیشتر میکند. در حالیکه تلاش مگامایند برای جلب توجه دیگران همواره با درد سر همراه است و مترومن خرابکاری های او را درست می کند و به داد بچه ها میرسد و نقش منجی را ایفا میکند. از این رو مترومن همیشه مورد تشویق و حمایت معلمان و دوستان قرار میگرد و مگامایند منزوی تر و مظلوم تر. تا جاییکه هیچکس حاضر نیست با او حرف بزند و همه از او دوری می کنند.

 

3)آنقدر برخورد دیگران با مگامایند بد است و همیشه او را پسر بد خطاب می کنند که او هدف خود را بد بودن قرار می دهد. در واقع همین رفتارها او را به این نتیجه میرساند که هدف فرستاده شدنش به زمین همین بد بودنش است. حالا که فرد بدی است، پس تلاش میکند به بدترین فرد جهان تبدیل شود . به عبارتی قوی ترین در موقعیت خود. از این لحظه به بعد کارهای و افکار خطرناک و نابودکننده خود با هدف بد بودنش علیه مرد و رقیب خود که مترومن است، عملی می کند.

4)هر دو در شرایط خاص خود رشد میکنند و مگامایند همه ی تلاش خود را برای شکست مترومن (مدافع شهر متروسیتی) به کار میبرد و مترومن روز به روز محبوبیتش در بین مردم افزوده می شود . بالاخره مگامایند موفق می شود مترومن را شکست دهد و صاحب متروسیتی شود. ( البته در آخر داستان میفهمیم که مترومن به خواست خودش تن به این شکست می دهد.)

 

5)هنگامی که مگامایند به قدرت رسیده و هیچ مترومنی در شهر وجود ندارد که با او بجنگد، احساس پوچی به او دست می دهد . احساس اینکه چیزی را از دست داده و با داشتن همه ی آن ثروت ها، زندگی معنی و ارزش خودش را از دست داده است.در واقع ادامه ی داستان اینگونه میخواهد به مخاطب بفهماند که برای معنا پیدا کردن خوبی، باید بدی وجود داشته باشد و برای اینکه بدی معنی داشته باشد باید در مقابلش خوبی وجود داشته باشد. یعنی وجود خوبی لازمه ی وجود بدی است و بلعکس.

 

6)وقتی مگامایند خود را در نقش یک انسان خوب جا می زند و توجه دیگران را میتواند به خود جلب کند و وقتی معنی دوست داشتن و دوست داشته شدن را درک می کند، از خوب بودن خوشش می آید. تا آنجاییکه حاضر است به همه بد بودن هایش و قدرتمند بودنش پشت کند.

 

7)در آخر داستان  میبینیم که مترومن که از قهرمان بودن خسته شده، در گوشه ای به دلخوشی های خود میپردازد و دیگر دغدغه ی نجات مردم را در سر ندارد و هیچ میلی به کمک کردن مردم ندارد. در آخر، این گامایند است که سعی و تلاش خود را برای مردم به کار میبرد اما اینبار در جهت کمک به آنها و نه دشمنی با آنها. چراکه الان طعم دوستی و محبت را چشیده و از این کمک کردن ها لذت میبرد.

 

8)در واقع داستان اینطور میخواهد به مخاطب بفهماند که همه حتی آدم بدها، ذاتاً انسانهای خوبی هستند و تحت تأثیر و جبر زمانه ممکن است آنها به سمت و سوی خاصی سوق پیدا کنند. این مسیر میتواند خوب باشد یا بد. آبادگر باشد و یا ویرانگر. در این میان هم مقصر کسی نیست جر مردمی که آن فرد را جدی نگرفته و طرد کرده اند. در نتیجه ی این بدرفتاریها، فرد میتواند تا حد بدترین فرد جهان بودن هم پیش رود.

 

9) تا اینجای داستان میشود با آن کنار آمد. اما همه داستان این نیست. وقتی چهره مگامایند را می بینیم که آبی رنگ است با آن فرم سر فرعونی شکل، باید به کل محتوای آن شک کرد.

من از دیدگاه خودم مینوسم:با توجه به آنچه در مستند Arrival دیده ام و مطالبی که خوانده ام، جن آبی (Blue jinn) از شیاطینی محسوب میشود که  صهیونیست ها از گذشته تا به امروز از آن برای پیشبرد اهداف خود کمک میگیرند و آن را به صورت نمادین در داستان و فیلم هایشان به کار می برند. به عنوان مثال: غول چراغ جادو در علاءالدین.  همچنان که در یکی از پوستر های آن از مگامایند به عنوان « مدافع آبی» یاد شده است.

 

 

10)صهیونیست ها چهره منفوری در میان مردم جهان دارند. شاید این فیلم می خواهد منفور بودن آنها را توجیه کند. با قبول اینکه صهیونیست ها انسانهای بدی هستند و شاید مثل مگامایند تحت تاثیر شرایط محیطی و  طرد شدن توسط دیگران اینها را اینطور بار آورده است. شاید  آنها هم قابلیت خوب شدن را دارند، درست مثل مگامایند که در آخر داستان هدفش کمک به مردم شد و در کنار مردم قرار گرفت. 

به عبارتی این اندیشه را میخواهد غالب کند که اگر شما هم به صهیونیست ها مهلت دهید و با آنها خوب باشید و دست دوستی آنها را بفشارید، آنها میتوانند کمک بسیار زیادی به شما و زندگیتان کنند. برداشت کلی اینگونه خواهد بود که آدم خوب داستان (مترومن) درست است خوب است اما رفاه و راحتی خود را به کمک به مردم ترجیح میدهد در حالیکه اگر شما اندکی روی خوش به آدم بد داستان نشان دهید ، خواهید دید چطور زندگی خود را وقف کمک به مردم خواهد کرد.

 

11) مورد دیگری که می توان به آن اشاره کر، این است که مترومن، زمان را در دست دارد و می تواند آن را کنترل یا متوقف کند. (شاید این قسمت نقد من زیاد درست و جالب نباشد و یا شاید کلا اشتباه باشد. اگر چنین است شما راهنمایی فرمایید.) ما شخصی را میشناسیم که منجی عالم بشریت است و اکنون در غیبت به سر میبرد و یکی از القابش صاحب الزمان است. با توجه به اینکه مترو من زمان را در دست دارد و با توجه به منجی بودنش ، آیا داستان چیزی در این زمینه نمیخواهد به ما القاء کند؟

 

 

 12)با توجه به  نشانه ها و ظاهر مگامایند،اگر بپذیریم که او نماد شیطان است، در نتیجه این فیلم نبرد بین شیطان و انسان را نشان می دهد. از آنجاییکه مترو من نقش منجی را ایفا میکند و مردم به هنگام سختی به او پناه میبرند و او را منجی خود برای روی زمین می دانند، میتوان نبرد بین مترومن و مگامایند را نبرد بین خیر و شر نامید.

 

13) ما معتقدیم که شیطان در پی فریب دادن و گمران کردن انسانهاست و برای اینکار دست به هر کاری میزند و خود را به هر شکلی در می آورد تا به هدف خود برسد. در انیمیشن مگامایند به وضوح شاهد این قضیه هستیم که به راحتی چهره خود را با کمک ساعتی که در دست دارد تغییر میدهد و بوسیله تغییر قیافه خود، نقشه ی خود را عملی میسازد. همچنان که روکسن – با اینکه بیشتر از هرکس دیگری ماهیت پلید مگامایند را میشناخت- توانست با تغییر قیافه خود به برنارد، فریب دهد.

 

 

14) وجود شخصیتی به نام تایتن که بوسیله مگامایند به قدرت رسیده، این را میرساند که همین انسانهایی که به دنبال منجی برای نبرد با شیطان و پلیدیها هستند، اگر به قدرت برساند، ظرفیت کمک به دیگران را نداشته و حرص و طمع دورنی شان باعث میشود، به نفع خود عمل کنند و در جهت منافع خود و ضرر دیگران قدم بردارند. از سوی دیگر مترومن هم که منجی متروسیتی بود و از سیاره دیگری به سوی زمین آمده بود نیز ترجیح داده در خلوت خود در پی دلخوشی و علائق خود باشد. در نتیجه تنها کسی که باقی می ماند، همین مگامایند شیطان صفت است. همچنان که در آخر فیلم می بینیم همین موجود شر باعث نجات مردم مترو سیتی و احیای دوباره شهر متروسیتی میشود. همچنان که اگر تصویر مگامایند را در گوگل جستجو کنیم، پوستر هایی از این انیمیشن خواهیم دید که این جملات بر آن نوشته شده است:

Giving bad, a good name  یا What if these guys had to save the world?    یا  What if the bad guy won?

 

   من فکر میکنم این جملات  این مطلب را میخواهند برسانند که اگر به آن موجود شر هم فرصت بدهیم و مورد اعتماد و محبت خود قرار دهیم، او نیز پاسخگو بوده و در راه راست قرار میگیرد و چه بسا خیلی بهتر از موجود خیر و منجی و حتی خدا عمل کند. وقتی این تفکر در بین کودکان و افراد جامعه رایج شد و همه آن را قبول کردند که موجود شر هم باید فرصت داد آنوقت است که شیطان برنامه ی خویش را عملی ساخته و خود را مورد پرستش مردم قرار میدهد. و فراموش نکنیم که شیطان قسم یاد کرد که همه نوع بشر را اغوا کند بجز مخلصین که بر آنها تسلطی ندارد و اکنون او با کمر همت بسته تا بوسیله هر ابزاری و روشی، ابناء بشر را گمراه نماید.

 

 

15)مگامایند تنها یک انیمیشن است برای تلقین این تفکر به مخاطب در حالیکه صهیونیست ها هرگز دست از اهداف شیطانی و خداستیزی خود برنمیدارند.

 

پی نوشت:

1. حذف شد!

2. قبول دارم که بند 9 نیاز به توضیح بیشتری دارد. 

3. بعضی چیزها حسی آدم متوجه میشود و به صحت آن اطمینان کامل دارد، اما نمیشود درست و حسابی آن را بر زبان آورد.

4. این نوشته تمرین حاشیه نویسی نیز بود.

5. نقد کنید ... از همه لحاظ ... " خوشحال می شوم!!!!"

6. این متن ویرایش شده است.