سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/10/3
9:55 عصر

نعمت ِ خدا

بدست الهام بانـــو

فرض کنید من مشغول خوردن غذای مورد علاقه ام هستم، ناگهان یک نفر از راه میرسد و از قضا آن غذای مورد علاقه من را نمی‌پسندد و حتی متنفر است. ادب حکم می‌کند آن شخص به آرامی از کنار آن غذا بگذرد و در مقابل ِ تعارف و اصرار ِ من برای همراهی در خوردن ِ غذا، می تواند این‌طور بگوید که : خیلی ممنون اما من این غذا را دوست ندارم. اما متاسفانه گاهی اوقات آدم‌ با برخوردهایی مواجه می‌شود که به محتویات درون ِ غذایش شک میکند. چنان آدم را از خوردن ِ فلان غذا سرزنش می‌کنند و چنان ابراز انزجار و تنفر می‌کنند که گویی یک ظرف مواد ِ دور‌ریز در مقابلت است.

 

گاهی فراموش میکنیم که هرکس سلیقه‌ی مخصوص به خودش را دارد و دلیل نمی‌شود که اگر من از خوردن ِ ترکیب غذایی ِ x و y لذت می‌برم، شخص دیگری هم همان را دوست داشته باشد؛ همچنان که دلیل نمی‌شود همان شخص درباره‌ی آن غذا - آن هم جلوی ِ خود ِ من - به گونه ای برخورد کند که به اصطلاح غذا به دل ِ من زهر شود. از همه مهم‌تر، گاهی آنقدر جاهلانه برخورد میشود که فراموش می‌کنند که این غذای ِ حلالی که هزاران نفر در دنیا آن را دوست دارند و جزِء برنامه ی غذایی‌شان است، یکی از نعمت های خداست. آیا اینگونه برخورد ها نوعی کفران ِ نعمت به حساب نمی آید؟

 

این را هم باید اضافه کنم که گاهی اوقات این برخوردها صرفا برای بالا نشان دادن ِ شأن اجتماعی صورت میگیرد. عده‌ای به غلط فکر میکنند اگر عنوان کنند که فلان عادت غذایی را نمیپسندند یا از فلان نعمت خدا - به عنوان مثال شلغم - متنفر هستند، آنوقت به اصطلاح عامیانه، خود را « با کلاس » جلوه می‌دهند. در حالیکه داشتن پرستیژ و شأن بالای اجتماعی به اینگونه مسائل ربطی ندارد و چه بسا همین رفتارها و برخوردها باعث پایین آمدن ِ آن میشود.

 

پی‌نوشت:

درست است که این نوشته به غذا و عادات غذایی اشاره دارد اما در بقیه موارد هم صادق است و غذا یک مثال است.