سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/10/19
2:3 صبح

تولدم مبارک!

بدست الهام بانـــو

پدر و مادرم میگن وقتی صدای الله اکبر اذان صبح روز نوزده دی اومد، منم پامو گذاشتم تو این دنیا و اولین گریه ام رو سر دادم.

پدرم میگن بارون شدیدی میومد... خیلی شدید... شاید برا همینه که من هوای ابری را بیشتر دوس دارم و زیر بارون بیشتر احساس آرامش میکنم.

...

الان دقیقا بیست و دو سال از اون تاریخ میگذره...

نمیدونم چرا احساس میکنم جشن بیست و دو سالگیم خیلی خاصه... نه جشن بیست و دو سالگیم... بلکه خود بیست و دو سالگیم...

...

کاش  باران بباره...

.

ببار باران

ببار بر تن خسته و جسم خشک من

ببار باران

تا روحم به پرواز در آید

ببار باران تا پای بکوبم زیر بارش ات

ببار باران تا جشن بگیرم بیست و دو سال بودن را

ببار باران تا بگویم من هستم

ببار باران...

ببار باران که من دوستت میدارم

ببار که هر قطره ات پیام شادیست

ببار تا جانی تازه گیرم

ببار باران

...

 

امشبو تا صبح بیدار بمونم

امشبو از خدا اینو میخام(با همه ی وجودم):

 

خدایا کمکم کن طوری زندگی کنم که وقتی از این دنیا رفتم، دشمنان اسلام جشن مردنم را به پا کنند!

 

آمیـــــــن!

 

اللهم عجل لولیک الفرج!