سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/6/24
8:28 عصر

نمک خوردن و نمکدان شکستن

بدست الهام بانـــو

سلام...

دیروز زنگ زدم آژانس که یه ماشین برام بفرسته...

بعد 15 دقیقه زنگ خونه به صدا در اومد و من رفتم...

تو ماشین دیدم یه صلیب به آینه جلویی آویزونه...

داشتم پیش خودم فکر میکردم که چقدر خوبه که میتونیم همه با هر ایده ای و تفکری کنار هم زندگی اجتماعی سالمی داشته باشیم

در همین هنگام ماشین بغلی از راننده ای که من تو ماشینش بودم پرسید : اینجاها متخصص اطفال کجا پیدا میشه؟

راننده هم با لهجه ی ارمنی یه آدرس بهش داد بعد رو کرد به من و گفت : من چه میدونم متخصص اطفال کجاست؟ تو این مملکت پره از متخصص اطفال... این آخوندا متخصص همه چیز هستن از مال مردم...

نذاشتم حرفشو تموم کنه پولشو دادمو پیاده شدم...

بقیه راه رو از کنار زاینده رود پیاده رفتم...

پیش خودم داشتم به این فکر میکردم چرا بعضی آدمها اینقدر بی معرفت و کوته فکر هستند؟

بابا تو کشور ما داری با تمام اعتقادات و تفکر خودت زندگی میکنی و کسب درآمد داری اینجوری هم بارمون میکنی؟