سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/4/20
11:35 صبح

گشت ارشاد

بدست الهام بانـــو

 

هفته پیش مهمان داشتیم . از آن تیپ آدم هایی بود که برای اولین بار پایشان را بیرون از مرزهای ایران میگذراند و یک دفعه همه چیز برایشان گلستان میشود ... حتی بدی های آن کشور هم به نظرشان خیلی منطقی و خوب است و در درمقابل مینشینند و تا میتوانند بد میگویند... از ایران و مردمشان و نظام و خلاصه هر چه مربوط به ایران باشد ... انگاری آدم های کشور های دیگر را آدم میدانند و اهل منطق و عقل و خرد و فرهنگ و در مقابل کشور خود را سرزمین عقب افتاده ای تصور میکند و افسوس که چرا من خارجی نشدم .

بعد به همرا این مهمان رفتیم تا کنار دریا قدم بزنیم ... یک ماشین که سرنشینان جوانی داشت و صدای موسیقی را تا آخرین درجه بالا برده بودندو سر وصدای زیادی راه انداخته بودند و با سرعت بالا میرفتند و میآمدند و برای دختر خانم هایی که تنها به آن محل آمده بودند مزاحمت ایجاد میکردند ... پلیس آنها را متوقف کرد

مهمان ما پرسید چرا لباس و ماشین این پلیسها با بقیه پلیسها فرق دارد

گفتیم : خب اینها مامور این کار هستند که اگر ناآرامی یا خلاف اخلاقی صورت بگیرد ، برخورد کنند

ناگهان آنچنان دستش را روی پایش کوبید که من با خودم گفتم ای داد... این چرا اینکار را میکند

بعد مهمان شروع کرد به ناله کردن: میبینید ... نه تورو خدا میبینید ... ببینید چقدر برای مردم کشورشون احترام قائلند .. ببینید چه جوری دارن امنیت رو برقرار میکنند؟ ... میبینید یا نه .. حالا بیا تو ایران ببین ... کسی به کسی کاری نداره ... بری بگی آقا فلانی مزاحمم شده مگه به حرفت گوش میدن .. همش حرف میزنن .. همش شعر میدن و ...

بعد از کمی مکث گفتم : پس گشت ارشاد که میگن کارش چیه تو ایران؟

کمی فکر کرد و متوجه شد که در این مسائل ایران از همه جلوتر است . بعد قیافه حق به جانبی به خودش گرفت و گفت : نه گشت ارشاد نمیزارن جوونا جوونی کنن .. الکی گیر میدن .. اصلا چه معنی میده که گشت ارشاد بیاد تو خیابون به قیافه و شکل طرف گیر بده؟ جوون دوس داره تو خیابون ویراژ بده. مگه دلخوشی دیگه هم داره ... برای چی جلوشون باید بگیرن و ... .

و من سعی میکردم خنده های خودم رو پنهان کنم از این تغییر موضعی که حتی به یک دقیقه هم نکشید.

 

پ.ن:

حذف شد!