خواهر هم سن و سال داري مگه؟؟ هيعععععععععععععع تو همش با خواهرت بازي ميكردي...من ك نداشتم اصن خواهر:(

چه مطلب جالب و بامزه اي
من و برادرم اکثرا بازي هاي بزن بزني بازي ميکرديم ولي چون پسر بوديم اکثرا تو کوچه سير ميکرديم ،
روزمون شب نميشد اگر هم ديگر رو نميزديم :))
بسيار عالي بود باز هم بنويسيد از اين دست نوشته ها ، خيلي هم خوب فضاي هر بازي رو ترسيم کرده بودين ، نوشتته تون در عين حال اين که انگار شرح يه سفرنامه ست و شرح اداب و رسوم در دلش يه حس لطيف کودکانه هم داره بسيار عالي

wooow

سلام متنتون رو خوندم خيلي خوب و شيرين بود
آدم رو ميبره به قديماش مخصوصا اون بازي مسافرتي :)))
خاله بازي هم که دختراي کوچه مون بازي ميکردن من فقط نگا ميکردم البته يه سري هم فک کنم نقش بابا داشتم :))
خيلي خوب بود اين نوشته رو حتي توي يه روزنامه ميزدن خيلي نوشته ي خوب و لطيفي هست.
ما هم بچه بوديم کارت بازي ميکرديم :))))

چقد عالي ، چقد بازي هاي متنوع مي کردي تو با خواهرت
جالب ترينش اون بازي مسافرتي بود که مي گي عکس هر کشور را ميزاشتيد خيلي جالب بوده
پستت شاد بود و نوستالژي

سلام نام خداست...
در مورد بازيها اينا فقط دخترونه هاش بود. خب البته مي شه گفت که يه نوع صرفا پسرانه و مخلوطي از اينها هم هست.
اما واقعا بازيهاي جذابي داشتيد و وقتي الان به بازيهاي خواهر زادهام نگاه مي کنم مي بينم که تقريبا اين سبکي هستن و انگار ريشه در تاريخ داره اين سبک بازي کردن خواهرزاده هام.

چه بامزه

قبل از اعلام نظر و در شروع اين کامنت ؛ بايد اعتراف کنم که از ايده ي نوشتن بازيهاي کودکانه به شدت خوشم امد . حتي تصميم گرفتم خودم هم بنويسم . در اين حد حتا .
چند نکته درباره ي اين مطلب به دهنم ميرسه :
* همونطور که در پي نوشت ؛ خودتون هم گفتيد ؛ در بازيهاي اول و دوم و آخر ؛ بيشتر خوردني ها نمود داشت و به چشم مي امد و انگار بازي بهانه اي بود براي خوردن : )

* بازي مسافرتي خيلي جـــالب و با کلاس بود . خيلي .

* بازي خبرنگاري ؛ خنده دار ترين بازي و بانمک ترين بازي بود :)