• وبلاگ : من و افكارم
  • يادداشت : لوراکس، سخنگوي درختان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام / ديديمش :)
    اگه بخوام بهش نمره بدم به قصه دکتر سوس 20 ميدم ولي به انيميشن 15 - 14
    خيلي بهتر ميتونستن بهش بپردازن. زيادي فضاي رمانتيک براش ساخته بودن که احتمالا بخاطر خوش آمد بچه ها هست نه من :) ولي من از اين فضاي زيادي رمانتيک خوشم نيومد.(نوع درخت ها و فضاي آنجا)
    اينکه نوشتي: {اين داستان و انيميشن يک پيام زيست محيطي مهمي را به مخاطبان ميدهد. در صورتي که از درختان مراقبت نکنيم و آنها را نابود سازيم، آنوقت بايد هزينه ي زيادي براي ادامه زندگي بپردازيم} را قبول دارم ولي خوب اين هم به قصه و دکتر سوس برميگرده.
    خود انيميشن شهر پلاستيکي را زيبا و راحت و خوب نشون داد. من هم اگه تو آن شهر بودم احساس رضايت ميکردم. ولي اينکه نوشتي "هزنه زيادي بايد بپردازن" را توي انيميشن نشون نداد و همين باعث زيباتر و راحت تر بودن مردم تو شهر پلاستيکي ميشد که به من تماشاگر منتقل شد.
    تمام اين جستجو و سختي هايي که تد حاضر شد تجملشون کنه هم فقط بخاطر عشقش به يه دختر بود نه چيز ديگه! يعني اگه قضيه عشق به يه دختر نبود، تد هيچ وقت دنبال اين ماجرا نميرفت. يعني نفس خود نبود درخت ها مهم نبود. اينم يکي از نقص هاي فيلمنامه بود که شايد هم عمدا! وارد قصه شده بود.
    نمره من به اين انيميشن همون 15 است :)
    هرتون هرت ئه هو را ديدي؟ اونم از همين نويسنده است.
    پاسخ

    سلام .. مرسي از نقد ت .. من هم چون خودِ داستان برام جذاب بود به دنبال جستجو درباره نويسنده رفتم.. در واقع متن من تنها براي اين انيميشن نوشته نشده بلکه براي "داستان" و انيميشن اون هس. به نظر من عاشقانه بودن فضاي داستان براي يک جوان 18 تا 30 ساله اگر تماشاکننده ي انيمشن بود، جذاب بود اما نه براي بچه ها (کودکان و نوجوانان).خودِ "داستان" لوراکس هدفش انتقال اين پيام بود که از درخت ها مراقبت کنيم.. و البته اگر توجه کني تو خودِ انيميشن هم مستقيما چندين بار اين پيام رو انتقال داد مخصوصا اون اواخر داستان که تد ميخواست مردم رو راضي کنه براي اينکه اون بذر رو وسط شهر بکاره.مردم از شهر پلاستيکي راضي و خوشحال بودند و همينجور که اولش نشون داد توش احساس رضايت ميکردند چون درخت واقعي رو نديده بودند و نميدونستن چيه .. با فتوسنتز هم آشنا نبودند و فکر ميکردن زندگي همينه که هس.. اما خب شهر پلاستيکي خيلي قشنگي داشتند اما براي داشتن اين شهر پلاستيکي و نداشتن درخت، نيازمند هواي تازه و اکسيژن بودند. اين رو ميشه از همون شروع داستان متوجه شد که بطري هاي هواي تازه رو اون راننده براي خانه ها ميبرد. اين يعني هزينه پرداخت کردن. و يا از دقيقه دهم به بعد اون که توي آفيس آقاي اُهِر، دارن درباره اين صحبت ميکنن که چيکار کنن با فروش بيشتر هواي تازه پول بيشتري بدست بيارن و تبليغاتي که براي اون نشون دادن به آقاي اُهر. و يا آخر داستان که تد ميخاد بذر رو بکاره و مردم شاکي ميشن و آقاي اُهر هراسان از کاشت درخت بدگويي ميکنه ولي وقتي تد و ادري از خوبي هاي درخت ميگن و اينکه هواي تازه به صورت مجاني توليد ميکنن. اونجاس که مردم استقبال ميکنن از کاشتن درخت.کامنت اول هم فکر کنم جواب پاراگراف آخر باشه :) جايي که من و شوکو در اينباره حرف زديم.مرسي از نقدت .. دوست داشتم کسي بياد و حرف ها م رو اينجوري بنويسه و زيرش نظر خودش رو بگه .. خوشحال شدم و باز هم منتظر نقد هاي بيشترت براي پست هاي بعديم هستم.. نکته ديگه اي که بايد اشاره کنم اينه که ميزان عاشقانه بودن اين انيميشن نسبت به ديگر انيميشن ها کمتر بود.. يعني آنقدر عاشقانه نبود که حال بهم زن باشد.. انيميشن ديگري ميتوان يافت که مثلا براي يچه هاس اما بي نهايت عاشقانه س