سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/3/18
5:45 عصر

نقد انیمیشن Bolt

بدست الهام بانـــو

 

«بولت» یک سگ هنرپیشه است که در هالیوود نقش یک سگ قهرمان و ابرقدرت را ایفا می کند. او چنان در نقش خود فرو رفته است و ظواهر موجود در آن فضا را باور کرده، که واقعا فکر میکند همان سگ قهرمان فیلم است و همه ی دنیای او، همان صحنه های فیلم و توانایی های او در آن فیلم هاست و فکر میکند که واقعا قابلیت آن را دارد تا با اشرار بجنگد و هر لحظه که بخواهد، پنی – صاحب ش- را نجات دهد. در واقع بولت درک نکرده است که این ها همه فیلم است و همه ی آن توانایی ها و قابلیت هایی که دارد، واقعی نیست، بلکه برای ساخت فیلم این شرایط دروغین را بوجود آورده اند.

نقد بولت

 

طی اتفاقی، بولت به نیویورک منتقل می شود. او به دنبال پنی است تا نجاتش دهد و هنوز فکر میکند یک سگ قهرمان با تواناییهای خارق العاده است. اما در نیویورک بولت با دنیای واقعی رو به رو می شود. وقتی بولت، صدای معده اش رامی شنود و نمیداند علت آن چیست، تازه با مفهوم گرسنگی آشنا میشود. آن وقتی که به کمک گربه ای که در نیویورک با آن آشنا شده، یاد می گیرد چطور برای بدست آوردن غذا، قیافه مظلوم و ملتمسانه به خود بگیرد. بولت که همیشه قهرمان بوده و همیشه اینگونه خواسته هایش بدون درخواست کردن، در اختیارش میگذاشتند، اکنون باید برای رفع گرسنگی خود به نوعی گدایی کند.

نقد انیمیشن بولت

 

 و یا آنجاییکه افسر کنترل حیوانات بولت و آن گربه را میگیرد و در ماشین زندانی میکند. بولت سعی میکند همه ی توانایی خود را به کار گیرد تا رهایی یابدو هنگاهی که در قفسه باز میشود و او شادمان از اینکه توانایی هایش دروغ نیست و هنوز قهرمان است، ولی بعد متوجه میشود در توسط همستر باز شده و نه بخاطر تلاش خودش. آنجاست که نشان صاعقه بر روی بدنش پاک میشود و پی میبرد آن را با ابزار گریم برا روی بدنش نقاشی شده و بخاطر جهش ژنتیکی رخ نداده است، بیشتر به توانایی های دروغین و ساخته در ذهنش توسط دیگران، پی میبرد. توانایی و قدرت های پوشالی که کارگردان و تهیه کننده برای کسب پول، اینگونه بولت را بازی داده اند و درگیر دنیایی کرده اند که واقعی نیست.

نقد انیمیشن بولت

 

اما بولت هنوز کاملا تسلیم نشده و امید دارد. امید او رسیدن به پنی است و معتقد است که پنی واقعا او را دوست دارد . در نهایت طی اتفاقی می تواند جان پنی را نجات دهد و بعد از آن ماجرا، بولت زندگی واقعی خود همانند یک سگ معمولی در کنار پنی از سر میگیرد.

نقد انیمیشن بولت

 

پیام جالبی که این فیلم به مخاطب می دهد این بودکه:  

شخصیت های موجود در فیلم ها و قهرمان ها و کارهای خارق العاده ی آنها را باور نکنید؛ آنها هم آدم های  معمولی چون شما بینندگان هستند که توسط کارگردان و با هزینه تهیه کننده، بازی داده میشوند.

و البته پیامی اینچنینی برای شرکت دیزنی، از نظر من کار عجیبی است. چرا که دیزنی همواره تلاش کرده است در قالب انیمیشن، دنیای غیر واقعی را برای مخاطب به تصویر بکشد و پیام ها و تفکرات هدفدار و برنامه ریزی شده را به مخاطب القا کند.

 

برداشت ِ من :

ما آدم ها، با حضور دیگران معنا پیدا می کنیم. خیلی هایمان وقتی در کنار دیگران قرار می گیریم، به نقش و شخصیت خود پی میبریم. حرف از خیلی هاست؛ وگرنه افراد با کمالات و پخته ای هستند که به تنهایی و بی نیاز از کمک دیگران، می توانند مسیری را به تنهایی طی کنند و به خود واقعی ِ خود پی ببرند.

اما در اینجا، من از خیلی هایی حرف میزنم که شاید من و شما هم جزء همین دسته باشیم. مثلا یک خانم با حضور یک کودک که فرزند اوست، می تواند مادر بودن را به خوبی درک کند و یا یک معلم وقتی سرکلاس برای دانش آموزان حاضر می شود، می تواند حس کند یک معلم واقعی است.

نوع نگاه اطرافیان در زندگی و شخصیت و مسئولیت های ما نقش به سزایی می تواند داشته باشد. تحسین یا نحقیر دیگران است که می تواند شخصیت قوی یا ضعیفی را برای انسان خلق کند.

اگر شخصی مانند بولت در محیطی قرار گیرد که به دروغ از او تعریف شود و صاحب امتیازات دروغینی باشد که خودش از راست نبودن آنها مطلع نیست و دیگران شرایط و فضا را طوری فراهم کنند که به نقاط ضعف خود پی نبرد، پس  هیچ گاه نمیتواند خود را بسازد و هنگامی که در یک محیط واقعی قرار میگیرد، دچار سردرگمی و ضعف شخصیتی خواهد شد.

شخص باید نقاط ضعف خود را بشناسد و با آن بجنگد و آن را تبدیل به  نقطه ی قوت خود گرداند. بدون شک کمک درست و بجای دیگران می تواند در این هدف یاری کند.

 

پی نوشت:

این نقد را نقد کنید لطفا!

 


91/3/7
3:28 عصر

آدم ها

بدست الهام بانـــو

 

آدم ها با هم فرق دارند. بعضی از آدم ها خیلی می دانند، بعضی ها کمتر و بعضی اصلا نمی دانند. بعضی ها حساسند، بعضی ها عادی و بعضی ها ظالم. بعضی ها برای زندگی هدف دارند و بعضی ها سرگردان.

شناخت آدم ها سخت است. گاهی آدم خودش هم نمیداند دقیقا چطور آدمی است و برای چه اصلا وجود دارد.

گاهی باید از آدم ها ترسید و گاهی باید آدم از خودش هم بترسد. گاهی باید اعتماد کرد و گاهی باید بی خیال شد. تشخیص این موقعیت ها هم سخت است.

کلا زندگی سخت است. رسیدن به آنچه که آدمی برای خودش هدف و مقصد تعیین میکند، سخت است. آدم ها در راه رسیدن به هدفشان، با هزاران مشکل مواجه میشوند. بعضی از آدم ها از این مشکل ها استفاده میکنند برای بهتر رسیدن به مقصد و بعضی از آدم ها برمیگردند و بی خیال هدف می شوند و خیلیها درجا میزنند.

بعضی از آدم ها خودشان باعث سخت شدن زندگیشان میشوند. خودشان باعث بوجود آمد تلخی های زندگیشان میشوند و آرامش خود را سلب میکند.

بعضی از آدم ها برای خودشان احترام زیادی قائل میشوند و اجازه نمیدهند هر چیزی باعث بوجود آمدن ناراحتی و غصه برایشان شود

بعضی از آدم ها مغرورند، برای اثبات خودشان حاضرند دیگران را زیر پا له کنند.

آدم هایی هم هستند که دوست دارند خودشان را و برای خودشان غصه میخورند. 

 

پی نوشت:

1- کلا آدم بودن سخت است.

2- صرفا جهت به روز شدن وبلاگ بود.

 


91/2/20
7:33 عصر

نعمت سلامتی

بدست الهام بانـــو

 

Molecular Human Genetic عنوان یک درس سه واحدی است که این ترم انتخاب کردم. قبل از شروع ترم، می دانستم که قرار است راجع به ناهنجاری ها و بیماریهای ژنتیکی بحث شود. دو فصل اول مثل بقیه درس ها عادی بود و اطلاعات کلی درباره چگونگی ایجاد جهش و تغییر عملکرد ژن ها و تولید پروتئین ها، می داد. از فصل سوم به بعد بیماریهای ژنتیکی با توجه به نوع و علت بوجود آمدن آنها و جایگاه ژن بر روی کروموزوم های مختلف به چند دسته تقسیم شدند که هر دسته در فصل های جداگانه تدریس می شد.بیماریهایی با اسم های مختلف  و گاهی آنقدر دشوار که سر جلسه امتحان، به سختی میشد نام آنها را به خاطر آورد. اما از این گذشته، خود بیماریها بودند که شاید گاهی جالب به نظر میرسیدند و گاهی دردناک.

روزهای دوشنبه و چهارشنبه از ساعت 9:30 تا 11 صبح، که در این کلاس حاضر میشدم، سیل اطلاعات جدید از سوی استاد روانه ما دانشجویان میشد که هر سری با چندین بیماری لاعلاج و ارثی آشنا میشدیم. حتی گاهی بدتر اینکه استاد عکس های مربوط به بیماری ها را در بعضی از اسلایدها قرار میداد و با دیدنشان گاهی حتی احتمال اشک ریختن مان هم بود. متاسفانه بیشتر بیماریهای ژنتیکی گریبان گیر کودکان است. بیماریهایی که از همان بدو تولد با کودک همراه است و گاهی مدتی بعد از تولد خود را نشان میدهد و زندگی سختی برای کودک رقم می زند. از زالی و پروگریا و سندروم ادوارد و داون گرفته تا بیماریهایی که مشکلات جنسیتی در فرد ایجاد می کند و حتی بیماریهای ژنتیکی که در سنین پیری بروز میکند و فرد قبل از آن از وجود ژن عامل بیماری اش بی اطلاع بوده است.

همیشه بعد از اتمام کلاس، به همکلاسی ایرانی خود میگویم: «خداروشکر که سالمیم». البته این اواخر قبل اینکه من برگردم به سمتش زودتر این جمله من را تکرار میکند.

سلامتی نعمت بزرگی است. الان حتی اگر گوشه ای از جسمم مشکلی داشته باشد یا ناخوش احوال باشم، وقتی به یاد محتویات این درس می افتم، ناخوش احوالی ام به چشمم ناچیز می آید و خدارا شکر میکنم.

 

 

پی نوشت:

1- هنوز نتوانستم بفهمم دانشمندان وقتی یک بیماری جدید و علت آن را کشف میکنند، چرا اسم های عجیب و غریب خودشان را بر روی آن بیماری میگذارند. 

2- پروگریا یک بیماری نادر ژنتیکی است که در اثر یک جهش جدید بوجود می آید.

3- سندرم ادوارد و سندرم داون به ترتیب بر اثر تریزومی کروموزم های شماره 13 و 21 بوجود می آید.