سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/7/20
12:35 عصر

هفت روز دیگه

بدست الهام بانـــو

یا امام رضا
**
هفت روز دیگه...
آماده کردی خودتو که یه سلام جانانه بدی به آقا
از هر جای که هستی
چشاتو ببندی
...دستتو بزاری رو سینه ت
تصور کنی تو صحن انقلاب روبرو گنبد طلا ایستادی
با احترام و تواضع بگی:
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا السلام علیک یا شمس الشموس السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا امام الرئوف

89/7/12
11:7 عصر

یه مدینه، یه بقیعه ، یه امامی که حرم نداره

بدست الهام بانـــو

مسئول کاروان گفته بود نماز که تمام شد سریع برگردید تا بریم جمکران
بعد نماز توی اون جمعیت خودمو به زور رسوندم به سمت درب شماره 18
دعا توسل شروع شده بود
نزدیک در که رسیدم دعا رسیده بود به توسل به امام حسن مجتبی
برگشتم که سلام بدم به بی بی
یهو مداح خوند:
        یه مدینه، یه بقیعه ، یه امامی که حرم نداره
        سینه زنها کسی نیست تا روی قبرش یه شمع بزاره

چشام پره اشک شد
خواستم بیاستم تا آخرش بشنوم
سینه بزنم
اما صدام میزدن که
بریم وگرنه جمکران به دعا نمیرسیم


89/6/2
11:7 صبح

غم

بدست الهام بانـــو

 أه... از دس این غم لعنتی... نمیزاره... بغض و اشک و گریه..صوت قرآن بغضمو میترکونه...شاید میترسم از چیزی... نمیدونم... اما حالم اصلا خوب نیست... اصلا.
میخام تنها باشم... تنهای تنها ... فقط خودم وخودمو خدام... رمضون داره تموم میشه هنوز جزء هفت رو تموم نکردم... دوس دارم داد بزنم... های های گریه کنم... اصلا نمیدونم چمه... خوب نیستم

هی میخام به رو خودم نیارم...
اما 
بازم هست
هست
هست



89/4/31
2:21 صبح

وقت رفتن...

بدست الهام بانـــو

این بارم اومدیم ایران

و

حالا باید برگردم

از مشهد الرضا هم خبری نشد

باشه

اشکالی نداره

اما

همچنان منتظر می مونم


89/3/31
1:40 صبح

بارون

بدست الهام بانـــو

اولش نم نم بود

           بعدش ...

اما شر شر نشد...

 

زمین حیاط رو کامل خیس کرد

ومن

به یاد بچگیام

دور حوض با احتیاط قدم بر میداشتم

و دستهام رو باز کرده بودم

تا قطره های باران رو در آغوش بگیرم

 

باران وطنم هم حال و هوای دیگری دارد


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >