عاشق لحظه هایی هستم که استاد سرکلاس سوالی بپرسد و من یا دیگر دوستان ایرانی ام دست بلند کنیم و جواب دهیم. آنوقت استاد با تعجب بپرسد:« از کجا این زمینه و اطلاعات را دارید؟»بعد ما بگوییم:« که از دوران دبیرستان به یادمان مانده است. »آنوقت نگاه متعجب دیگر دانشجویان به سمت مان بچرخد و بپرسند: «کدام مدرسه درس خواندید مگر؟»آنوقت بگوییم : «مدرسه ایرانی درس خوانده ایم.»
امروز که یک بار دیگر این اتفاق افتاد حس خوبی پیدا کردم. ناخودآگاه به یاد ترم سوم دانشگاه افتادم. درس حسابان، یکی از دروس اجباری برای دانشجویان دانشکده علوم است. هرچند که دل خوشی از مسائل ریاضی و حسابان و مشتق و انتگرال ندارم, اما این درس را با درجه "A" پاس کردم. استادمان، اهل کردستان عراق بود. تنها استادی بود که معترف شد خوارزمی ایرانی الاصل بوده و دیگر ریاضیدانان مسلمان، اکثرا اهل ایران بوده اند. آن روز وقتی این حرف را زد، به من اشاره کرد و گفت: «ایرانی ها همگی شان در زمینه علوم و به خصوص ریاضی زرنگ هستند.»
من وقتی برای این درس ثبت نام میکردم، دل خوشی از ریاضی و مسائل مربوط به آن نداشتم. در دلم میگفتم بالاخره که چی. باید که بگذرانم. باید تمام سعی ام را بکنم که فقط از این درس نیافتم. اما همین حرف استاد در آن روز برگه را برگرداند. به خصوص اینکه دانشجویان عرب لجشان در آمده بود که استاد گفته بود خوارزمی و دیگر ریاضیدانان مسلمان، اکثرا ایرانی بوده اند. احساس کردم مسئولیت سنگینی دارم و خدارا شکر توانستم نمره کامل را بیاورم.
و یا روزی که باید درباره دوره کارآموزی مان حرف میزدیم. مراسمی را برای آن ترتیب داده بودند و به هر کس پانزده دقیقه وقت دادند. قبل از شروع ارائه ی من، یکی از اساتید در بین جمع به یک حالتی خاص پرسید :« الهام « رویان» یعنی چه؟»
آنوقت من پشت میکروفن حرفم را اینطور آغاز کردم که : «شاید شما درباره پژوهشکده رویان چیزی ندانید ولی باید بگویم این پژوهشکده یکی از معروف ترین موسسات تحقیقی و آموزشی در زمینه سلولهای بنیادی و زیست شناسی ملکولی در جهان است.» و در آخر آنجاییکه آدرس پژوهشکده رویان را در یکی از اسلایدها قرار داده بودم به طعنه گفتم:« خوب است که درباره فعالیت های صورت گرفته و یا در حال انجام این پژوهشکده اطلاعاتی داشته باشیم. چرا که فکر میکنم تنها پژوهشکده پیشرفته در این زمینه در خاورمیانه باشد و این برای ما که در این منطقه زندگی میکنیم خوب است.»
ارائه، خیلی خیلی خیلی عالی شد. بطوری که یکی دیگر از اساتید گفت:« از اینهمه پیشرفت ایران شوکه شده ام. کارهایی که انجام داده ای و تجهیزاتی که در عکس ها بود و دیدم به یاد آزمایشگاه های دانشگاه های آمریکا افتادم که دوران دکتری را در آنجا گذراندم.» و خداروشکر نظر همه ی حضار درباره پیشرفت علمی ایران تغییر کرده بود و مثل اینکه تازه دریافته باشند با چه کسی طرف هستند! قیافه آن استاد که قبل از شروع ارائه درباره معنی رویان پرسیده بود هم دیدنی بود. بازخوردها آنقدر خوب بود که اگر بخواهم درباره اش بنویسم، یک پست جداگانه مطلبد.
اینها و خاطراتی مشابه آن از شیرین ترین اتفاقات دوران دانشجویی ام خواهند بود و برای همیشه در ذهنم ثبت خواهد شد
پی نوشت:
دانشگاه ما چندین سالن آمفی تاتر برای اجرای مراسم دارد که اکثرا نام یکی از دانشمندان ایرانی- مسلمان را دارد. مثلا: سالن ابوریحان بیرونی، سالن خوارزمی، سالن ابن سینا
و جالب اینکه همه ی اینها را عرب میدانند. سال اول دانشگاه بیشتر بحثم با دوستان عربم سر همین موضوع بود و باید اعتراف کنم که به گونه ای روی اعصابشان راه میرفتم