اولین وبلاگی که ساختم اسفند 81 بود... 14 سالم بود
شعر شاعرای معاصر مینوشتم
بعدش خاطرات روزانه
بعدش درد دل
بعد احساس کردم یه وبلاگ بسازم که کسی منو نشناسه
چند تا وبلاگ بعد اون ساختم اما هر بار دوستام شناسایی میکردن
یعنی خودم خودم رو لو میدادم
تا اینکه سال86 این وبلاگ رو تو پارسی بلاگ ساختم
البته وبلاگ های دیگه رو هم داشتم تا الان هم دارم
قرار بود ناشناس بمونم
اسمم رو گذاشتم :"دوست"
دو سال اول خوب بود
دوستان خوبی هم پیدا کردند
یه وقفه بوجود اومد و اینجا سر نزدم
بعد با پیامرسان آشنا شدم
حالا همه منو میشناسن
هر چند کسی سر نمیزنه
اما تازه فهمیدم کار وب خوان چیه
منم باید حرفام رو با سانسور بنویسم
خیلی از حرفا رو نمیشه گفت وقتی شناسایی بشی
یعنی..
نمی دونم...
ها؟
چی؟
هیچی؟
یعنی من...
بغض؟
بغض...
شاید باید یه بار دیگه ناشناس بودن رو تجربه کنم
یه جای دیگه
که نباشم؟
که خودم باشم