10:42 عصر
همت مضاعف و کار مضاعف؛ شعار یا عمل؟
بدست الهام بانـــو
سفارت امارات عربی متحده در کشور جمهوری اسلامی ایران ، فقط و فقط تعطلیلی های رسمی کشور خودش سفارت رو تعطیل میکنه
آنوقت سفارت جمهوری اسلامی ایران در کشور امارات عربی متحده علاوه بر تعطیلی های رسمی کشور ایران، در روزهای تعطیلی رسمی کشور امارات هم تعطیل است و سرجمع پنج روز در هفته از ساعت 8:30 صبح تا 12 ظهر پاسخگوی مردم هستند.
خسته نباشن
9:43 عصر
بسیج از دیدگاه من
بدست الهام بانـــو
- به نظر من بسیجی واقعی را تنها از قیافه و وضع پوشش نمی شود شناخت. غیر این باشد، مثل این است که بگوییم همه چادری ها یا همه مردانی که شلوار پارچه ای میپوشند، بسیجی اند. درست مثل وقتی که میگوییم " مرگ بر سلطنت طلب خارج نشین" این تفکر در ذهن عوام ایجاد میشود که هر کس خارج از ایران زندگی میکند، سلطنت طلب است؛ در صورتی که چنین نیست.
- در کنار همه ی دشواری ها و دام هایی که در جنگ نرم وجود دارد، یک خوبی هم می شود یافت و آن این که عمل کسی با ریا آمیخته نمیشود. تا زمانیکه یک چهره ی کاملا شناخته شده نیستی، فعالیتت، خوب بودنت و یا هدفت فقط و فقط برای رضای خداست و به دنبال پست و مقامی نیستی.
- مهم نیست که دستت به جایی بند نیست، یا اینکه عضو هیچ پایگاه بسیجی نباشی، یا اینکه این امکان برایت فراهم نیست که علنا در صحنه حضور داشته باشی و فریاد لبیک ات به گوش محبوبت برسانی، مهم این است که در خلوت خودت یک سرباز واقعی باشی. فعالیت کنی و مخلصانه برای رضای خدا بجنگی بدون هیچ چشمداشتی.
- هر ایرانی متعهد برای حفظ ایران و اسلام تلاش می کند و هدف اصلی زندگی اش را در این مسیر قرار می دهد. در هر کجای دنیا و تحت هر شرایطی که باشد. هر ایرانی متعهد که زمینه را برای ظهور مولایش هموار سازد و با همه قوا و تلاش می جنگد ، یک بسیجی است.
****************
1. به دعوت مهدیار.بسیجی به موج وبلاگی بسیج و بسیج واقعی این مطلب رو نوشتم.
2. از دوستان عزیزم نجوای شبانه ، سیمرغ ، کویر سبز، چشم های گریان و پلی دعوت میکنم به این موج وبلاگی بپیوندند
1:0 عصر
نژادپرستی دوران جاهلیت
بدست الهام بانـــو
پنج دقیقه از کلاس گذشته بود.
استاد اسامی دانشجویان رو می خوند برای حضور غیاب.
یکی از بچه ها با سر و صدا وارد کلاس شد
توی یه دستش یه شیشه نوشابه و توی یکی دیگه دستش یه پاکت چپس بود
داشت میخورد و بدون اعتنا به استاد با دوستاش احوالپرسی کرد
استاد مودبانه ازش خواست که بشینه
نشست و مشغول خوردن شد
بغل دستیش گفت: استادو نمیبینی
گفت : چرا می بینم... اما مهم نیست ، پاکستانیه
بعد دوتاشون زدن زیر خنده
استاد استاده... چه عرب باشه چه پاکستانی چه از هرجای دیگه
حسرت خوردم به احترام و مقامی که توی کشور خودمون برای اساتید قائل میشیم...
***********
1-شاید یه مدت نباشم
2- پنجشنبه هفته بعد شب تو حرم امام رضام... دعا گو همه دوستان هستم انشالله
خداحافظ
9:49 عصر
چه بطلبی چه نطلبی بازم میگم آقام امام رضا (ع)
بدست الهام بانـــو
امام رضا
اومدم بگم بازم ممنونم
همین به خاطر همین چند دقیقه خوشحالم کردی
همین که قرار شد بیاییم تا پای خرید بلیط هم رفتیم
اما باز مثل همیشه یه نفر بود که «نه» بیاره
همین که گفتند پنجشنبه تا یکشنبه
پرواز مستقیم
میتونی بیای؟
همون لحظه خودمو تو حرمت تصور کردم
برای همون لحظه ممنونتم
من دیگه عادت کردم
به اینکه به دفه بگن بریم این دفه دیگه طلبیده شدی
دقیقه نود بگن نه اشتباه شد
اشکال نداره
همین که تا قبل خرید بلیط این شوق و ذوق رو در من بوجود میاری متشکرم
تا گفتن میتونی بیای یا نه
سریع پیش خودم تمام کارامو زیر و رو کردم
ببینم چیکار کردم که ایندفه دیگه 100% آقا منو طلبیدن
پیش خودم گفتم
شاید پست آخر وبلاگو کسی خونده
دلش لرزیده و با تمام وجودش برام دعا کرده
که برم حرم آقا
اما...
بازم هر چی شما صلاح بدونید
هر وقت شما بگین
درباره
وضعیت من در یاهــو
الهام بانـــو
خدایا کمکم کن طوری زندگی کنم که وقتی از این دنیا رفتم، دشمنان اسلام جشن مردنم را به پا کنند!