1.دست روی چرخ ویلچرش گذاشتم، زانو زوم جلوش و گفتم:
با من از جنگ بگو... از مردانگی و غیرت... از ایثار
با من بگو که تشنه ی شنیدنم...
از آن روزها بگو که در خاکریز بودی و من با خیالی آسوده در آغوش پرمهر مادر پستان به دهان داشتم
و او فقط اشک ریخت و دیگر هیچ...
2. جالبترین جوک خنده داری که از تلویزیون پخش شده:
[به نقل از اون گزارشگر آمرکاییه]:
جورج بوش فرد بسیار مذهبی است. خیلی زیاد
یعنی باید منو می دید که داشتم از خنده می مردم...
3. از کوبنده حرف زدن آقای احمدی نژاد خوشم میاد. از تماشای مناظره ی خبرنگاران خارجی با رییس جمهور کشورم لذت میبرم.
4. بغل دستیم بهم گفت:« واسه چی اومدی ایران؟ مگه اینجا چی داره؟ من که میخام هرجور شده خودمو برسونم به آمریکا... تازه گرین کارتم هم تا 2سال دیگه آماده میشه.»
گفتم:« خب هر کسی یه طرز تفکری داره! من هم برای خودم یک سری آرمان ها و عقایدی دارم و هدفی که به نظرم خیلی بزرگه و اگه تو ایران باشم به حقیقت میرسه.»
با لحن حق به جانبی گفت:« نگو به خاطر اسلام هست که اومدی که باورم نمیشه... اصلا بهت هم نمیاد که ار اونجور آدما باشی.»
برگشتم تو چشاش نگاه کردم و محکم گفتم:« اتفاقا خیلی طرفدار اسلام هستم و برای همین هم اومدم اینجاو»
سرشو انداخت پایین و گفت:« خب منم اسلام رو قبول دارم اما نه همه چیزشو...»
گفتم:« اگه تحقیق کنی می بینی که اسلام برترین و جامع ترین دین الهیه... بذار به اون حدی برسی که بفهمی هر چیزی که دورو برت اتفاق میوفته به اسم اسلام، اسلام نیست، سعی کن حقیقت اسلام رو بفهمی.»
روشو برگرداند و گفت:« به هر حال من خودمو هر جور شده به آمریکا میرسونم.»
دلم براش سوخت... آخه وقتی تو چشاش نگاه کردم معصومیتی عجیب دیدم. تو دلم گفتم گناه تو نیست که همه ی اسلام رو قبول نداری
5. رمضان، ماه خدا، ماه عسل (به قول احسان علیخانی) هم به نیمه رسید... آی جوون چیکار کردی تو این چند روز... همش دو هفته ی دیگه مونده... اگه تا حالا کاری نکردی، استغفار نفرستادی، آرزوی دیدن خونه ی خدارو نکردی ؛ بجنب که دیره...
6. نماز و روزه ی تو قبول و ممنون که تا آخرش خوندی...
اظهار نظر تو به من دلگرمی میده، بگذار در تنهایی من و خدایم تو هم سهیم باشی...
[عجب حرفی زدما... باحال بود!]
